وقتی که به قول خودمون آدم شدم قسمت سوم

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام وقت شما به خیر
چند پست قبل دو قسمت از به اصطلاح شدنمو براتون نوشتم
تا جایی که دوران کارشناسی تموم شد و همچنان چپ می زدم
ادامه
بعد به مغزم زد که ارشد بخونم تو این اثنا نمیدونم چه طور شد که یه سری کارای متفرقه هم انجام دادم
مثلً زبانامو تقویت کردم یه سری icdl یک و دو رو گرفتم و کارای مفید دیگه
دقیق یادم نیست چی شد و چه طور شد که زنگ زدم به یکی از آشناهامون که خانم فلانی ببخشید من شنیدم شما کلاس حفظ قرآن دارید آیا میشه منم شرکت کنم
استقبال گرمی ازم کرد و هفته ای دو روز می رفتم کلاس حفظ قرآن
جالبه هیچ وقت تصور هم نمی کردم روزی حافظ قرآن کریم بشم
خلاصه کلاسای قرآن رو می رفتیم برا ارشد هم می خوندیم
ارشد هم قبول شدم باز هم شهرستان
دیگه خبری از بحثای داغ سیاسی نبود نمیدونم چرا انگار همه کار داشتند همه فقط میخواستند زودتر فارغ التحصیل بشن و برن
اون دوران هم گذشت
با معدل عالی ...
سال نود و چهار تو یه مؤسسه میرفتم برا دسترسی به منابع مطالعاتیشون آدمای فرهیخته زیادی رفت و آمد می کردند یه قاب عکس شهید آوینی گوشه اتاق بود
باورتون میشه تا اون موقع جز چند بار اسم ایشون رو بیشتر نشنیده بودم
هیچ تصوری ازشون نداشتم
یه روز تو اون مؤسسه دیدم خانمی با آقایی صحبت می کنه که من هر روز میام میبینم شما قاب عکس رو بر می دارید میذارید اون ور ... باز فردا ...
همین طوری توجهم به قاب عکس شهید آوینی جلب شد
شب اومدم خونه سرچ زدم سایت مؤسسه شهید آوینی اومد و کتابای ایشون و کلی از سخنرانی ها و آثارشون
این قدر برام جذاب بود که شب نخوابیدم تا فردا صبح فقط میخوندم و میخوندم
وای که چه لذتی داشت
انگار تموم گم شده هامو تو اون کتابا پیدا می کردم
گذشت یه روز با اون آقا در باره این شهید صحبت کردم ایشون گفت شهید آوینی خیلی آثارشون سنگینه اگه علاقه داری یه سیر مطالعاتی بگیرید
تا اون زمان نمیدونستم سیر مطالعاتی یعنی چی
ولی به کمک ایشون شروع کردم
محشر بود
فوق العاده
به سایتهای مختلف سر می زدم با کلید واژه های مختلف
دیگه داشتم عوض می شدم
یه مجموعه سخنرانی از استاد رائفیپور هم با عنوان دشمن شناسی رو سایت روایت عهد پیدا کردم تازه متوجه شدم اون سخنرانی که سالها قبل به دستم رسیده بود و حسابی منو تحت تأثیر قرار داده بود از ایشون بوده
همونی که بابای یکی از بچه های مرکز معلولین اورده بود
و من مدتها دنبالش بودم که اسمش چیه و ...
از اون موقع
از سال نود و چهار
واقعً نگاهم عوض شد
حیف که خیلیا هستند حوصله گوش دادن به سخنرانی رو ندارند وگرنه حتمً پیشنهاد می کردم این مجموعه دشمن شناسی رو بگوشن...
بعد تیر ماه همون سال سخنرانی جنود عقل و جهل رو گووش دادم
بعد هم کتاب شرح جنود عقل و جهل امام رو پیدا کردم و شروع کردم به خوندن
بعد تفسیر نمونه رو خوندم
حوزه مطالعاتی تغییر کرد دیگه تنها به منابع حقوقی دانشگاه اکتفا نمی کردم
ادامه داره هر چی بیشتر میخونم تشنه تر میشم
نهج البلاغه رو هم خوندم سیر مطالعاتی شهید مطهری  کتابای اخلاقی و کلی کتابای تاریخی
چه لذتی داره
با سایت ره یافته آشنا شدم
ارتباط پیدا کردم با آدمایی با دین و زبان و فرهنگ متفاوت هر چی بیشتر پرسیدم هر چی بیشتر کاویدم
بیشتر به این نتیجه رسیدم که اسلام کاملترینه
عهد عتیق و عهد جدید رو مطالعه کردم
و حالا هم این مطالعات ادامه داره
دیگه نه تنها حجاب اذیتم نمی کنه بلکه موجب نشاط و لذتم موجب سر بلندیم هم هست
فقط حسرتی بزرگ دارم که چه قدر دیر رسیدم
که اگر نه سالگی یا شانزده سالگی یه هجده سالگی به این مسیر می رسیدم چه قدر بهتر بود
حالا تموم سعیم تموم تلاشم جبران گذشته م هست
از نمازایی که حالا به هر دلیلی قضا شد
روزه هایی که بهر علتی قضا شد
و
حق الله ها و حق النفس ها
و چه بسا حق الناسهایی که بارمو سنگین کرده
توکلم به خود خداست
توکلت علی الله
التماس دعا
 

برنامه جدید با اولویت مسابقات قرآن...